جدول جو
جدول جو

معنی پیروزه تاج - جستجوی لغت در جدول جو

پیروزه تاج
(زَ / زِ)
تاج از پیروزه. تاج فیروزه ای یا فیروزه درو درنشانیده:
ز گستردنیها و از تخت عاج
ز دیبا و دینار و پیروزه تاج.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
پیروزه تاج
تاجی که پیروزه در آن نشانیده باشند تاج فیروزه: ز گستردنیها و از تخت عاج ز دیبا و دینار و پیروزه تاج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیروزه فام
تصویر پیروزه فام
پیروزه رنگ، به رنگ پیروزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیروزه تشت
تصویر پیروزه تشت
پیروزه گنبد، گنبد فیروزه رنگ، آسمان، پیروزه گون گنبد، پیروزه تشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیروزه وار
تصویر پیروزه وار
مانند پیروزه
فرهنگ فارسی عمید
(زَ / زِ)
مانند پیروزه. چون فیروزه. پیروزه گون:
پیروزه وار یک دم بر یک صفت نپائی
تا چند خس پذیری آخر نه کهربائی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(زَ/ زِ)
پیروزه رنگ. برنگ و گونۀ فیروزه
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ تَ)
تخت از پیروزه کرده. سریری از پیروزه ساخته. تخت برنگ پیروزه یا پیروزه درو درنشانیده:
بر آن پیروزه تخت ازتاجداران
رها کردند می بر جرعه خواران.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از فیروزه تاج
تصویر فیروزه تاج
پیروزه تاج پیروزه افسر
فرهنگ لغت هوشیار
مانند پیروزه چون فیروزه: پیروزه وار یکدم بریک صفت نپایی تا چند خس پذیری آخر نه کهربایی 0 (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروزه فام
تصویر پیروزه فام
پیروزه رنگ برنگ فیروزه
فرهنگ لغت هوشیار
تختی که از پیروزه ساخته باشند سریری که پیروزه در آن نشانیده باشند: بران پیروزه تخت از تاجداران رها کردند می بر جرعه خواران. (نظامی)، تخت برنگ فیروزه سریر پیروزه فام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروزه فام
تصویر پیروزه فام
به رنگ فیروزه
فرهنگ فارسی معین