- پیروزه تاج
- تاجی که پیروزه در آن نشانیده باشند تاج فیروزه: ز گستردنیها و از تخت عاج ز دیبا و دینار و پیروزه تاج
معنی پیروزه تاج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیروزه تاج پیروزه افسر
مانند پیروزه چون فیروزه: پیروزه وار یکدم بریک صفت نپایی تا چند خس پذیری آخر نه کهربایی 0 (خاقانی)
پیروزه رنگ برنگ فیروزه
تختی که از پیروزه ساخته باشند سریری که پیروزه در آن نشانیده باشند: بران پیروزه تخت از تاجداران رها کردند می بر جرعه خواران. (نظامی)، تخت برنگ فیروزه سریر پیروزه فام
پیروزه رنگ، به رنگ پیروزه
پیروزه گنبد، گنبد فیروزه رنگ، آسمان، پیروزه گون گنبد، پیروزه تشت
به رنگ فیروزه
مانند پیروزه